مذاکرات تجاری ایالات متحده و چین از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ آغاز شد و تاکنون فراز و نشیب زیادی را تجربه کرده است. واکنشهای مقطعی بازارهای مالی به روند مذاکرات فیمابین، به خوبی نمایانگر حساسیت اقتصاد جهانی نسبت به نتیجه مذاکرات است.بسیاری از کارشناسان اقتصادی دنیا بر این اعتقادند که عدم توافق در مساله جنگ تجاری دنیا را در رکود اقتصادی عمیقی فرو خواهد برد که هیچ برندهای نخواهد داشت.
در کشاکش چالشهای میان دو کشور فوق، در پی نقض مستقیم تحریمهای نفتی ایالات متحده بر ایران، وزارت امور خارجه آن کشور در حال بررسی چگونگی مجازات چین پس از خریداری بیش از یک میلیون بشکه نفت خام ایران در ماه گذشته است. از اینرو برخی از تحلیلگران معتقدند ایران بهعنوان یکی از تامینکنندگان انرژی چین و البته یکی از بازیگران اصلی حوزه انرژی در خاورمیانه، نقشی مهم در حل و فصل جنگ تجاری بین چین و آمریکا ایفا میکند
تعرفههای گسترده که همهچیز از سویا گرفته تا آیفونها را تحت تاثیر قرار میدهد – به ترتیب ۲ /۰ درصد و ۶ /۰ درصد تاثیر منفی بر تولید ناخالص داخلی آمریکا و چین خواهد گذاشت. به عبارت دیگر، تخمین زده میشود وضع تعرفههای تجاری باعث شود تولید ناخالص داخلی آمریکا و چین به ترتیب حدود ۴۰ میلیارد دلار و ۸۵ میلیارد دلار کاهش یابد.
رشد اقتصادی ناخالص داخلی چین در سه ماه گذشته به ۳ /۶ درصد کاهش یافته که کمترین میزان آن در ۲۷ سال گذشته قلمداد میشود. از طرف دیگر در ایالات متحده، تحلیلها نشان میدهد که تعرفه ترامپ میتواند تمام مزایای کاهش مالیات ۵ /۱ تریلیوندلاری وی را از بین ببرد و علاوه بر آن، ۱۱۰ میلیارد دلار تعرفه تلافیجویانه چین را به صادرکنندگان ایالات متحده تحمیل کند.
امتناع پکن از متوقف کردن خرید نفت از ایران پس از پایان مهلت ایالات متحده، سوخت بیشتری به آتش نزاع تجاری دو طرف افزوده است. اگر دو ابرقدرت اقتصادی جهان شیوه رفتاری اخیر خود را ادامه دهند، این امر در روابط دوطرفه، تاثیر منفی بیشتری هم خواهد داشت.
چین بزرگترین واردکننده نفت خام جهان است، عنوانی که تا حدود پنج سال پیش در اختیار ایالات متحده بود. طبق آمار اوپک، واردات نفت خام چین در ماه می میلادی حدود ۵ /۹ میلیون بشکه در روز بوده که از این میان روسیه بیشترین سهم را با ۱۶ درصد و بعد از آن عربستان سعودی با ۱۲ درصد، عراق با ۱۱ درصد و آنگولا با ۹ درصد به خود اختصاص دادهاند. دادههای گمرک چین نشان میدهد که میزان عرضه نفت ایران به چین در ماه می ۲۵۵ هزار بشکه در روز بوده که معادل ۷ /۲ درصد از واردات نفت آن کشور است. سهمی که اگرچه چندان بزرگ نیست، اما قابل چشمپوشی هم نیست.
شاید تا اواخر ماه ژوئیه که تنش میان ایالات متحده و چین به چنین شرایط حاد و پیچیدهای نرسیده بود، توافق در خصوص مساله ایران، میتوانست بهعنوان یک برگ پراهمیت بازی برای هر دو طرف، به حل و فصل نزاع فیمابین کمک کند.
جایگزینی واردات نفت ایران با نفت آمریکا بهعنوان یک امتیاز چین به آمریکا در ازای دریافت امتیازی دیگر در خصوص توافق تجاری، تسهیلکننده مذاکرات فیمابین قلمداد میشد. اما امروز که جنگ تجاری و ارزی دو ابرقدرت اقتصادی تا حد زیادی از کنترل دو طرف خارج شده و صدای قدمهای رکود جهانی به گوش میرسد، شاید کمتر کسی باور دارد که مساله ایران مانع حل و فصل نزاع باشد یا نقش مهمی در توافقات فیمابین ایفا کند.
بدون تردید مساله انرژی و بهطور خاص خرید نفت از ایران برای چین حائز اهمیت است اما تاثیری که توافق یا عدم توافق با آمریکا بر اقتصاد آن کشور و بهتبع آن بر اقتصاد دنیا دارد، قابل مقایسه با اهمیت مساله ایران نیست.
برای بهتر روشن شدن موضوع کافی است میزان تاثیرپذیری اقتصاد چین از محل تعرفههای ترامپ (کاهش حدود ۸۵ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی) را با میزان مجموع خرید سالانه نفت چین از ایران با فرض واردات ۵۰۰ هزار بشکه در روز با قیمت نفت ۶۰دلاری (مجموعاً حدود ۱۰ میلیارد دلار) مقایسه کرد.
شاید تنها نگرانی چین از عدم حل مناقشه ایران، افزایش قیمت نفت ناشی از تحریم نفت ایران یا تنشهای احتمالی در تنگه هرمز باشد. طبیعتاً چین بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت در دنیا علاقهمند نیست که قیمت انرژی افزایش یافته یا دستخوش تغییرات ناگهانی شود. اما افزایش احتمالی قیمت نفت به واقع به چه اندازه بر رشد چین تاثیر منفی خواهد داشت و آیا این میزان قابل مقایسه با اثرات منفی ادامه منازعه تجاری با ایالات متحده خواهد بود؟
رکود احتمالی ناشی از ادامه جنگ تجاری به راحتی میتواند اثر احتمالی افزایش قیمت نفت ناشی از قطع کامل فروش نفت ایران را خنثی کند.
✍️عماد مدیرزاده
📌تلخیص:مجمع فعالان اقتصادی